افشانهدیکشنری فارسی به انگلیسیaerosol, air gun, applicator, atomizer, canister, spray, spray can, sprayer, vaporizer
افسانهلغتنامه دهخداافسانه . [ اَ ن َ / ن ِ ] (اِ) سرگذشت و حکایات گذشتگان باشد. (برهان ) (آنندراج ) (انجمن آرای ناصری ) (از مجمع الفرس ). قصه . داستان . حکایت . تمثیل . سرگذشت . (ناظم الاطباء). حکایت گذشتگان . فسانه نیز در این لغت است . (مؤید)(شرفنامه ٔ منیری
آفسانهلغتنامه دهخداآفسانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) افسانه : بدان بد کزین بد بهانه منم سخن را نخست آفسانه منم . فردوسی .آن موی که در ستایش آمدزلف است و کله نه موی شانه مردم جستم نه ریش و دستار
افسانهفرهنگ فارسی عمید۱. داستان ساختگی دربارۀ قهرمانان و موجودات تخیلی.۲. [عامیانه، مجاز] هر چیز بیپایه و اساس.
افشانهآمیزیspray mixingواژههای مصوب فرهنگستانآمیختن مواد در خشککن پاششی که در طی آن کلوخه شدن روی میدهد
خشککن افشانهایspray dryerواژههای مصوب فرهنگستانخشککنی که در آن مواد غذایی مایع با غلظت زیاد بهصورت قطرات بسیار ریزی به داخل محفظۀ بزرگی که دارای جریان هوای داغ است پاشیده و خشک میشوند
پوشانش افشانهایspray coatingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی فرایند پوشانش که در آن مادۀ پوششی بر سطح زیرآیند (substrate) افشانده میشود
افشانۀ فشاریairless sprayواژههای مصوب فرهنگستاندستگاهی برای پوششدهی که در آن مادۀ پوششی با فشار زیاد به سر تفنگ رانده میشود و براثر کاهش فشار بهصورت قطرات ریزی از تفنگ خارج میشود
افشانۀ یخزنfreezing sprayواژههای مصوب فرهنگستانآب دریا که به درون هوای کمتر از صفر درجۀ سلسیوس پاشیده میشود
افشانش بادیair sprayواژههای مصوب فرهنگستاننوعی پوشانش افشانهای که در آن مادۀ پوششی براثر اختلاط با هوای فشرده بسیار ریز میشود
اتاق رنگspray boothواژههای مصوب فرهنگستانفضایی بسته یا نیمبسته برای پوشرنگزنی افشانهای قطعات متـ . اتاق افشانش
افشانهآمیزیspray mixingواژههای مصوب فرهنگستانآمیختن مواد در خشککن پاششی که در طی آن کلوخه شدن روی میدهد