افلاءلغتنامه دهخداافلاء. [ اِ ] (ع مص ) از شیر باز کردن . || بدشت شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درآمدن در دشت . (از منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || هنگام فطام رسیدن کره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
افلاءلغتنامه دهخداافلاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ فِلْو، بمعنی خرکره و اسب کره ٔ یکساله از شیر بازکرده ، فلوة مؤنث آن است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ج ِ فلاة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
عفلاءلغتنامه دهخداعفلاء.[ ع َ ] (ع ص ) زن و شتر ماده ای که از شرم وی فنج برآید. (از منتهی الارب ). زن مبتلی به عفل و عفلة. رجوع به عفل و عفلة شود. || لب که هنگام خنده برگردد. (از اقرب الموارد). عفلاة. رجوع به عفلاة شود.
غافلالغتنامه دهخداغافلا. [ ف ِ ] (اِخ ) یکی از شعرای ایران و از اهالی طالقان است . وی در عهد شاه عباس ثانی میزیسته ، از اوست :ز شوق نامه نویسم ، ز رشک پاره کنم دلی که نیست تسلی در او، چه چاره کنم ؟(قاموس الاعلام ترکی ).