لغتنامه دهخدا
التحاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) مضطر وبیچاره کردن کسی را بکاری . (منتهی الارب ). || بسته گردانیدن کاری صعب مردم را. (تاج المصادر بیهقی ). بند کردن . || بازداشتن از کاری . || برکندن گرگ چشم گوسفند را. || اوباریدن گرگ گوسفند را. || اندک اندک بمهلت آشامیدن آنچه در بیضه و مانند آن با