حبی المدنیةلغتنامه دهخداحبی المدنیة. [ ح ُب ْبَل ْ م َ دَ نی ی َ ] (اِخ ) ابن قتیبة کلماتی پندآمیزاز وی آورده است . رجوع به عیون الاخبار ج 3 ص 3 شود.
ابن المدینهلغتنامه دهخداابن المدینه . [ اِ نُل ْ م َ ن َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) دانای حقیقت کار و کنه آن . (منتهی الارب ): انا ابن مدینتها. || دلیل . هادی . (منتهی الارب ). رهنما. بَلد. || کنیززاده .
جامع المدینهلغتنامه دهخداجامع المدینه . [ م ِ عُل ْ م َ ن َ ] (اِخ ) مسجد الرسول . مسجد النبی . رجوع به مسجد النبی شود.
الإشتباكات الّتى انتهت باستعادة المدينةدیکشنری عربی به فارسیدرگيريهايى كه به باز پسگيرى (آزاد سازى) شهر انجاميد
درگیریهایى كه به باز پسگیرى (آزاد سازى) شهر انجامیددیکشنری فارسی به عربیالإشتباكات الّتى انتهت باستعادة المدينة
عونیدلغتنامه دهخداعونید. [ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است در نزدیک مدین بین مصر و المدینه از اعمال مصر در نزدیکی حوراء. (از معجم البلدان ).
جامع المدینهلغتنامه دهخداجامع المدینه . [ م ِ عُل ْ م َ ن َ ] (اِخ ) مسجد الرسول . مسجد النبی . رجوع به مسجد النبی شود.
دیرالمدینةلغتنامه دهخدادیرالمدینة. [ دَ رُل ْ م َ ن َ ] (اِخ ) ناحیه ای است از جبانة طیبه و در شمال وادی الملکات (گورستان ملکه ها)واقع است و مقر عمال جبانة بود و در این مکان گورستان و نقوش و تصاویری وجود دارد که از نظر هنری قابل توجه است و قسمتی از زندگی اجتماعی مصر را در زمان فراعنه نشان میدهد. (ا