لغتنامه دهخدا
المی . [ اَ ما ] (ع ص ) سیاه فام لب . (مصادر زوزنی ). مرد سیاه یا گندم گون لب . مؤنث : لَمیاء. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه اندرون لبش گندم گون یا لب وی مایل بسیاهی باشد واین مستحسن است . (از اقرب الموارد). || نیزه ٔ سخت گندم گون پوست سخت چوب . (منتهی الارب ) (آنندراج