الپرةلغتنامه دهخداالپرة. [ اَ پ َ رَ ] (اِخ ) از محلات جزء دهستان تنکابن . (سفرنامه ٔ مازندران رابینو بخش انگلیسی ص 107) (ترجمه ٔ سفرنامه ص 145).
ذات الریةلغتنامه دهخداذات الریة. [ تُرْری ی َ ] (ع اِ مرکب ) درد شُش . (مهذب الاسماء). آماس شش . التهاب و آماسی در شش با درد و سرفه و تب و تنگی نفس . و صاحب کشاف اصطلاحات الفنون گوید: نزد پزشکان ورمی است در جگر سفید، چنانکه در بحر الجواهر گفته و در آقسرائی گوید: نزد پزشگان ورمی است در جگر سفید، چن
بنات الریحلغتنامه دهخدابنات الریح . [ ب َ تُرْ ری ] (ع اِ مرکب ) شتر. گویند این حیوان از باد آفریده شده . چنان که گویند خیل و نخل از باقیمانده ٔ گل آدم خلق شده است . (از حاشیه ٔ المرصع).
ذات الریهفرهنگ فارسی عمیددرد، ورم، و چرکی که بر اثر سرماخوردگی شدید و گریپ در ریه پیدا میشود؛ ورم شش؛ پنومونی؛ سینهپهلو.