امازةلغتنامه دهخداامازة. [ اِ زَ ] (ع مص ) جدا کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دور و جدا کردن . (از اقرب الموارد).
حمازةلغتنامه دهخداحمازة. [ ح َ زَ ] (ع اِمص ) سختی . تندی . || زبان گزی . زبان گزیدگی . (منتهی الارب ). زبان گزیدگی . (آنندراج ). || تیزی و فعل آن از باب کرم است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
آماجهdartواژههای مصوب فرهنگستانهدفی تمرینی و هوایی که بهوسیلۀ هواگرد در منطقۀ تیراندازی ضدهوایی قرار میگیرد و پدافند زمینبههوا و هواگرد آن را هدف قرار میدهند
تئودور آمازهلغتنامه دهخداتئودور آمازه . [ ت ِ ءُ دُرْ زِ ] (اِخ ) سن ملقب به «تیرون » (از «تیرو» یونانی = درمانده ) وی در سال 406 م . بفرمان «گالر» دستگیر شد و او را زنده در آتش سوزاندند. ذکران وی نهم نوامبر است .