امتداد پیدا کردنلغتنامه دهخداامتداد پیدا کردن . [ اِ ت ِ پ َ / پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درنگی کردن . (ناظم الاطباء). دراز شدن . طولانی گشتن .
امتدادلغتنامه دهخداامتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || مد و کشش . (ناظم الاطباء). کشیدگی . (فرهنگ فارسی معین ). درازی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). طول . (ناظم الاطباء) :
امتداددیکشنری عربی به فارسیتوسيع , تمديد , تعميم , تلفن فرعي , کشيدن , امتداددادن , بسط دادن , منبسط کردن , کش امدن , کش اوردن , کش دادن , گشادشدن , بسط , ارتجاع , قطعه(زمين) , اتساع , کوشش , خط ممتد , دوره , مدت
بسط پیدا کردنلغتنامه دهخدابسط پیدا کردن . [ ب َ پ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توسعه یافتن . امتداد پیدا کردن .
بارلهلغتنامه دهخدابارله . [ ل َ ] (اِخ ) نام ناحیه ای است در ولایت قونیه ، و مرکب است از 25 قریه در میان این ناحیه قپوطاغی (کوه قپو) از طرف جنوب غربی بسوی شمال شرقی امتداد پیدا کرده و بشکل دماغه به درون دریاچه پیش رفته است . (از قاموس الاعلام ترکی ج <span clas
یزولغتنامه دهخدایزو. [ی ِ زُ ] (اِخ ) یکی از جزایر چهارگانه ای است که کشور ژاپن را بوجود می آورند وبوسیله ٔ تنگه ٔ چوغار از جزیره ٔ نیسپون که در جهت جنوبی ژاپن واقع و بزرگتر از سه تای دیگر است جدا شده و در گوشه ٔ جنوبی آن یک قطعه شبه جزیره ٔ دراز و معوج موسوم به «اوسیما» قرار دارد. از سمت شم
استیلاریالغتنامه دهخدااستیلاریا. [ اِ ] (اِخ ) خلیج مستدیری است در ولایت سالونیک بشمال جزیره ٔ آینوروز از جانب جنوب مشرقی به دماغه ای که از قاعده ٔ همین شبه جزیره بسوی شمال شرقی امتداد پیدا کرده منتهی میشود و از جانب مشرق و شمال باسواحل قضای کندیره محدود و مسدود است و فقط جهت شمال شرقی آن باز است
قاسیونلغتنامه دهخداقاسیون . [ سی یو ] (اِخ ) نام کوهی است مشرف بر شهر دمشق . در آن کوه غارهائی است که آثار پیمبران در آنها یافت میشود و در دامنه ٔ آن قبوری از صلحاء است . این کوهی است مقدس که درباره ٔ آن روایات و اخباری نقل میشود. در آن کوه غاری است که به نام غارالدم معروف است . گویند که قابیل
امتدادلغتنامه دهخداامتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || مد و کشش . (ناظم الاطباء). کشیدگی . (فرهنگ فارسی معین ). درازی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). طول . (ناظم الاطباء) :
امتداددیکشنری عربی به فارسیتوسيع , تمديد , تعميم , تلفن فرعي , کشيدن , امتداددادن , بسط دادن , منبسط کردن , کش امدن , کش اوردن , کش دادن , گشادشدن , بسط , ارتجاع , قطعه(زمين) , اتساع , کوشش , خط ممتد , دوره , مدت
قابل امتدادلغتنامه دهخداقابل امتداد. [ ب ِ ل ِ اِ ت ِ ] (ص مرکب ) امتدادپذیر. کشش پذیر. رجوع به قابلیت امتداد شود.
قابلیت امتدادلغتنامه دهخداقابلیت امتداد. [ ب ِ لی ی َ ت ِ اِ ت ِ ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) کشش پذیری . قوه ٔ قبض و بسط و کشش داشتن . (اصطلاح هندسی ).
امتدادلغتنامه دهخداامتداد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ، اِ مص ) دراز و کشیده شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). || مد و کشش . (ناظم الاطباء). کشیدگی . (فرهنگ فارسی معین ). درازی . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). طول . (ناظم الاطباء) :
امتداددیکشنری عربی به فارسیتوسيع , تمديد , تعميم , تلفن فرعي , کشيدن , امتداددادن , بسط دادن , منبسط کردن , کش امدن , کش اوردن , کش دادن , گشادشدن , بسط , ارتجاع , قطعه(زمين) , اتساع , کوشش , خط ممتد , دوره , مدت