اناقةلغتنامه دهخدااناقة. [ اَ / اِ ق َ ] (ع اِ) ریزه کاری ، گویندله اناقة و لیاقة. (ناظم الاطباء). || خوبی . حسن . || اعجاب . (یادداشت بخط مؤلف ).
اناکهلغتنامه دهخدااناکه . [ اَ ک َ ] (از ترکی ، اِ) دایه . (از فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به اناکا و اکه شود.
عناقةلغتنامه دهخداعناقة. [ ع َ ق َ ] (اِخ ) آبی است غنی را، یا موضعی است نزدیک ضریة. (منتهی الارب ). آبی است ازآن ِ غنی . رجوع به معجم البلدان شود.
عناقةلغتنامه دهخداعناقة. [ ع َ ق َ ] (ع اِمص ) نومیدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
انچوچکیلغتنامه دهخداانچوچکی .[ اَ چ َ ] (ص نسبی ) منسوب به انچوچک . || مثل انچوچک ؛ ریز و مریز. حقیر. کسی که بیش از جثه ٔ خود ادعا دارد. (از فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ).
ایناقیلغتنامه دهخداایناقی . [ اِ ] (اِخ ) اسم طایفه ای از ایل کرد ایران که تقریباً پنجاه هزار خانوارند و در بلوک جوانروز ییلاق کوه شاهو و قشلاق سوخیل مسکن دارند و به اسم اعلی جد خود ایناق بیک مشهورند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 58).
بلند شدنلغتنامه دهخدابلند شدن . [ ب ُ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) افراخته شدن (شمشیر). (ناظم الاطباء). || افراخته شدن (بنا و جز آن ). (فرهنگ فارسی معین ). مرتفع شدن . (آنندراج ). بالا گرفتن . اِحزِئلال . ارتفاع . ارتقاء. استشزار. استعلاء. اًسنام . اشتراف . اشراف . اعتلاء. اًناقة. تبارک . تعالی . خَب