انباشتگیلغتنامه دهخداانباشتگی . [ اَم ْ ت َ ] (حامص ) پری امتلا. (ناظم الاطباء). || فرط مال و کثرت مثال . (شعوری ج 1 ورق 132 ب ).
انباشتیcumulate 2واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سنگ آذرینی که براثر تهنشست بلورها از یک ماگما در نتیجۀ عمل گرانی و انباشته شدن آنها به وجود میآید
بافت انباشتیcumulate textureواژههای مصوب فرهنگستانانباشتهای از دانههای خودشکل یا نیمهخودشکل همراه با کانیهای دیگر در یک سنگ
برانگیزش انباشتیcumulative excitationواژههای مصوب فرهنگستانفرایندی که در آن تراز اتم برانگیخته براثر بمباران آن با ذرات باردار بالاتر میرود
بلور انباشتیcumulate crystalواژههای مصوب فرهنگستانبلور نمک حاصل از تبلور شورابهها که در مرز بین هوا و آب تشکیل میشود
پدیدار انباشتیcumulative featureواژههای مصوب فرهنگستانپدیداری که به دست انسان ساخته نشده، ولی محل انجام فعالیت خاصی به دست او بوده است
نقطۀ انباشتگیaccumulation point, cluster point, limit pointواژههای مصوب فرهنگستانبرای مجموعهای از یک فضای توپولوژیکی، نقطهای از آن فضا که هر همانستگی (cohomology) آن شامل دستکم یک نقطه از آن مجموعه غیر از خود آن نقطه باشد
نقطۀ انباشتگی کاملcomplete accumulation pointواژههای مصوب فرهنگستانبرای زیرمجموعۀ M از فضای توپولوژیکی مفروض، نقطهای از فضا که عدد اصلی M و عدد اصلی اشتراک M با هر همسایگی آن نقطه برابر باشد
نقطۀ انباشتگیaccumulation point, cluster point, limit pointواژههای مصوب فرهنگستانبرای مجموعهای از یک فضای توپولوژیکی، نقطهای از آن فضا که هر همانستگی (cohomology) آن شامل دستکم یک نقطه از آن مجموعه غیر از خود آن نقطه باشد