لغتنامه دهخدا
انباردار. [ اَم ْ ] (نف مرکب ) انباربان . انباری . (زمخشری ). کسی که انبار ذخیره بآن سپرده است . (ناظم الاطباء). محافظ انبار. نگهبان محل کالا و ارزاق . (فرهنگ فارسی معین ). حسابدار انبار. حافظ انبار. آنکه حساب محتوی انبار با اوست . (یادداشت مؤلف ). || محتکر. (دهار). حَکِر. (