انتضادلغتنامه دهخداانتضاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) اقامت نمودن در جای . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ): انتضد بالمکان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انتضدوا بمکان کذا؛ اقامت نمودند و جمع شدند. (از اقرب الموارد).
منتضدلغتنامه دهخدامنتضد. [ م ُ ت َ ض ِ ] (ع ص ) اقامت نماینده در جایی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه در جایی اقامت می کند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به انتضاد شود.