انحصارطلبفرهنگ فارسی معین( ~. طَ لَ) [ ع . ] (ص . اِ.) آن که می خواهد امتیازها و امکانات موجود را به تنهایی در اختیار داشته باشد.
جداییاندازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب نداز، ایجادکنندۀ انشعاب، تفرقهانداز، انشعابی، جداکننده، انحصارطلب جدا، استقلال یافته
انحصاریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت حصاری، دافع، دورکننده، مستثناکننده، محرومکننده، سلبکننده، تحریمکننده یکقطبی اختصاصی انحصارطلب، انحصارگرا فاقد، محروم، بینصیب سلبی