انهباصلغتنامه دهخداانهباص . [ اِ هَِ ] (ع مص ) افزونی نمودن در خنده و مبالغه کردن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
انبازلغتنامه دهخداانباز. [ اَم ْ ] (ص ) شریک . (برهان قاطع) (آنندراج ) (دهار) (مؤید الفضلاء) (هفت قلزم ). شقیص . (منتهی الارب ، ذیل ش ق ص ). مشارک . سهیم . قسیم : گشاده بر ایشان بود راز من بهر کار باشند انباز من . فردوسی (شاهنامه چ بروخیم
انبازلغتنامه دهخداانباز. [ اَم ْ ] (ع اِ) ج ِ نبز. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لقبها. (آنندراج ). رجوع به نبز شود.
منهبصلغتنامه دهخدامنهبص . [ م ُ هََ ب ِ ] (ع ص ) بی اندازه خنده کننده . (ناظم الاطباء). فزونی نماینده در خنده و مبالغه کننده . (آنندراج ). رجوع به انهباص شود.