هنملغتنامه دهخداهنم . [ هََ ن َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پاپی شهرستان خرم آباد. دارای 160 تن سکنه ، آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله و لبنیات است و ساکنان آنجا از طایفه ٔ پاپی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
انملغتنامه دهخداانم . [اَ ن َم م ] (ع ن تف ) کسی که بیشتر سخن چینی و نمامی کند. رسواکننده تر. (ناظم الاطباء). پرده درتر. نمام تر.- امثال : انم من التراب . انم من جرس . انم من جلجل </sp
انگملغتنامه دهخداانگم . [ اَ گ ُ ](اِ) صمغ. شَلَم . صمغ درگیلاس ، آلبالو، آلو، زردآلو، گوجه و میوه های دیگر. (یادداشت مؤلف ). صمغ و ماده ٔ چسبنده ٔ لزجی که از درختان مخصوصاً درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج می شود ودر برابر هوا انجماد می یابد. (فرهنگ فارسی معین ).
انگمفرهنگ فارسی عمیدمادۀ چسبناک که از تنه و شاخۀ برخی درختان میوهدار بیرون میآید و سفت میشود؛ صمغ درخت زنج؛ ازدو.
انگملغتنامه دهخداانگم . [ اَ گ ُ ](اِ) صمغ. شَلَم . صمغ درگیلاس ، آلبالو، آلو، زردآلو، گوجه و میوه های دیگر. (یادداشت مؤلف ). صمغ و ماده ٔ چسبنده ٔ لزجی که از درختان مخصوصاً درختان آلو و آلوچه و گوجه خارج می شود ودر برابر هوا انجماد می یابد. (فرهنگ فارسی معین ).
انگمفرهنگ فارسی عمیدمادۀ چسبناک که از تنه و شاخۀ برخی درختان میوهدار بیرون میآید و سفت میشود؛ صمغ درخت زنج؛ ازدو.