خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهذار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهذار
لغتنامه دهخدا
اهذار. [ اِ ] (ع مص ) بسیار بیهوده گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بسیار گفتن . (تاج المصادربیهقی ). بیهوده گفتن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
واژههای همآوا
-
احضار
واژگان مترادف و متضاد
جلب، دعوت، طلبیدن، فراخوانی
-
احضار
فرهنگ واژههای سره
فراخوانی، فراخوان، خواندن
-
احضار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehzār ۱. حاضر کردن.۲. به حضور خواستن؛ فراخواندن.〈 احضار ارواح: فراخواندن روحهای مردگان بهوسیلۀ کسانی که مدعی هستند میتوانند روح شخص مرده را حاضر کنند و از او پرسشهایی کنند.
-
احذار
لغتنامه دهخدا
احذار. [ اَ ] (ع اِ) (ابن ...) هوشیار و باپرهیز. (منتهی الارب ). حذر. زیرک .
-
احضار
لغتنامه دهخدا
احضار. [ اِ ] (ع مص ) حاضر آوردن . (منتهی الارب ). حاضر کردن . (تاج المصادر) (زوزنی ). فراخواندن . بخواندن . || دویدن اسب . (منتهی الارب ) (تاج المصادر). دویدن اسب و آهو و غیره .
-
احضار
فرهنگ فارسی معین
( اِ) [ ع . ] (مص م .) 1 - حاضر آوردن . 2 - فراخواندن ، به حضور خواستن .
-
احضار
دیکشنری فارسی به انگلیسی
call, recall, summons
-
جستوجو در متن
-
بسیار
لغتنامه دهخدا
بسیار. [ ب ِ ] (ق ، ص ) پهلوی وسیار مرکب از وس . ساختمان کلمه واضح نیست . در پارسی باستان وسی دهار «بسیار گرفته ، داشته » قیاس کنید با وسی کار پهلوی «نیبرگ 236» و رجوع به اسفا 1:2 ص 192 شود. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). چندین و زیاد و متعدد و کثی...