خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اورا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اورا
/'urā/
معنی
قلعه؛ حصار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اورا
لغتنامه دهخدا
اورا. [ اَ ] (اِ) حصارو قلعه . (برهان ) (آنندراج ) (هفت قلزم ) : زو عدو گر خود رود درحصن هفت اورای چرخ آن کشدکز دست حیدر مالک خیبر کشید.ابن یمین .
-
اورا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'urā قلعه؛ حصار.
-
اورا
لهجه و گویش مازنی
ooraa آرا
-
واژههای مشابه
-
کوشگک اورا
لهجه و گویش مازنی
kooshkak ooraa از روستاهای شهرستان نور مازندران
-
ارا اورا
لهجه و گویش مازنی
araa ooraa کسی که درک لازم از امور ندارد
-
اورا (مونث)
دیکشنری فارسی به عربی
ها
-
لاهو یعنی اوکسی است که نیست کسی اورا منظورازخداوند باری تعالاست
واژهنامه آزاد
لاهو یعنی نیست کسی جزخدای یگانه واوکسی است که نیست کسی اورا
-
واژههای همآوا
-
اورع
لغتنامه دهخدا
اورع . [ اَ رَ ] (ع ن تف ) باورع تر. پارساتر.
-
اورع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: اَورع] [قدیمی] 'o[w]ra' باورعتر؛ پرهیزکارتر؛ پارساتر.
-
عورا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: عَوراء] [قدیمی] 'o[w]rā = اعور
-
اورع
فرهنگ فارسی معین
( اَ رَ) [ ع . ] (ص تف .) پرهیزگارتر، پارساتر.
-
او را
دیکشنری فارسی به انگلیسی
her, him