اوحاشلغتنامه دهخدااوحاش . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وحش . گرسنگان . (منتهی الارب ). بات اوحاشا، ای جیاعاً؛ گرسنه شب بگذاشت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
یاهوحازلغتنامه دهخدایاهوحاز. [ ] (اِخ ) ابن یوشیا از ملوک بنی اسرائیل . صاحب مجمل التواریخ والقصص ذیل عنوان (اندر سالهای بنی اسرائلیان و ذکر ملوک و علماء ایشان ...) آرد: یاهوحاز [ بن یوشیا ] دو سال ملک بود . (مجمل التواریخ والقصص ).
اواعسلغتنامه دهخدااواعس . [ اَ ع ِ ](ع ص ، اِ) ج ِ اَوعَس . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). زمین نرم ریگناک . (آنندراج ). رجوع به اوعس شود.