اجتهادلغتنامه دهخدااجتهاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تجاهد. جهد کردن . (زوزنی ). کوشیدن . بکوشیدن . (تاج المصادر). || کوشش . جدّ. جهد. سعی . کدّ: این اجتهاد بجای آوردم . (کلیله و دمنه ). || رأی صواب جستن . (زوزنی ). صواب جستن . (تاج المصادر). || استنباط مسائل شرعیه بقیاس از کلام اﷲ و حدیث و اجماع به
ازتعادلغتنامه دهخداازتعاد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) سخت بانگ کردن شتر. (غیاث اللغات از لطائف و منتخب ). این کلمه در جای دیگر دیده نشد.
اجتهادفرهنگ فارسی عمید۱. جهد کردن؛ کوشش کردن؛ کوشیدن.۲. (فقه) استنباط مسائل شرعی از قرآن، احادیث، و اخبار.
اجتهادفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) سعی کردن ، کوشیدن ، 2 - (اِمص .) سعی ، کوشش . 3 - استنباط مسایل شرعی از قرآن و حدیث .