اقسانلغتنامه دهخدااقسان . [ اِ ] (ع مص ) درشت گردیدن دست و شوخ بستن بکار کشت و آب کشی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
accentدیکشنری انگلیسی به فارسیلهجه، تاکید، تلفظ، تشدید، مد، تکیهء صدا، علامت تکیهء صدا، طرز قرائت، قوت، صدا یا اهنگ اکسان، ضربه، با تکیه تلفظ کردن، تکیه دادن، تاکید کردن، اهمیت دادن، مد کردن
لهجةدیکشنری عربی به فارسیتکيه ء صدا , علا مت تکيه ء صدا(بدين شکل ) , لهجه , طرز قراءت , تلفظ , قوت , تاکيد , تشديد , مد(مادد) , صدا يا اهنگ اکسان(فرانسه) , با تکيه تلفظ کردن , تکيه دادن , تاکيد کردن , اهميت دادن