پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
پایۀ دستگاه شمارbase of a number systemواژههای مصوب فرهنگستاندر یک دستگاه شمار، عددی طبیعی و بزرگتر از یک که هر عدد طبیعی برحسب توانهای آن با ضرایب صحیح نامنفی نوشته میشود متـ . پایۀ دستگاه اعداد
پایۀ فضای بُرداریbasis of a vector spaceواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای خطی مستقل در یک فضای بُرداری که فضا را تولید میکند
آگهی پیشنماpop-over advertisement, pop-over adواژههای مصوب فرهنگستاننوعی آگهی که در صفحۀ وِب پیش روی کاربر ظاهر میشود و روی بخشی از صفحۀ جاری را میگیرد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
سایگهلغتنامه دهخداسایگه . [ ی َ / ی ِ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) مخفف سایگاه . سایه گاه : ای آنکه فلک ظل درگهت رادر سایگه زینهار دارد. مسعودسعد.رجوع به سایگاه و سایه گاه شود.
فلک پایگهلغتنامه دهخدافلک پایگه . [ ف َ ل َ گ َه ْ ] (ص مرکب ) آنکه پایگاه ومرتبه اش به بلندی فلک باشد. بلندمرتبه : شها، شهریارا، جهان داورافلک پایگه مشتری پیکرا. نظامی .رجوع به فلک پایه شود.
ناجایگهلغتنامه دهخداناجایگه . [ گ َه ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) ناجایگاه . در غیر موضع و مورد : ستایش تو کنم خویشتن ستوده بوم که رخت بخت به ناجایگه نیفکندم .سوزنی .
پایگهلغتنامه دهخداپایگه . [ گ َه ْ ] (اِ مرکب ) پایگاه . مقام . مرتبت .مرتبه . رتبت . ربته . زُلفی . قدر. منزلت : یکایک بپرسید [ کیخسرو ] و بنواختشان برسم مهی جایگه ساختشان همان نیز ز ایرانیان هر که بودبر اندازه شان پایگه برفزود. فر