باطلهلغتنامه دهخداباطله . [ طِ ل َ / ل ِ ] (از ع ص ) مؤنث باطل : لاحاجب است بر در الا شده مقیم کو ابلهان باطله را میزند قفا. خاقانی . || به اصطلاح اهل دفاتر ایران ، فرد باطل ، منسوخ . (آنندراج ).<b
باخبر بودنفرهنگ مترادف و متضادآگاه بودن، بااطلاع بودن، مستحضر بودن، مطلع بودن، واقفبودن ≠ بیخبر بودن، غافل ماندن
باخبر شدنفرهنگ مترادف و متضادآگاه شدن، بااطلاع شدن، مستحضر شدن، مطلع شدن، واقفشدن ≠ بیخبر ماندن، غافل شدن