بازپاشیدنلغتنامه دهخدابازپاشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) از هم پراکندن . از هم جدا شدن اجزای چیزی . پریشان و پریش شدن . و رجوع به بازپاشیده شود.
بازپوشیدنلغتنامه دهخدابازپوشیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) دوباره پوشیدن . از نو بتن کردن . بر تن کردن . پوشیدن : ستایش چو کرد آن یل سرفرازبتن بازپوشید هرگونه ساز. فردوسی . || پنهان کردن . نهان ساختن : کوشید که راز