بازیکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه کردن، نقش بازی کردن، شرکتکردن آواز خواندن، یک دهن آواز خواندن، یک دهن آمدن، آمدن بازی درآوردن
بُرشگر ششبازهsix-base cutter,six-base-pair cutterواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای برشگر که یک توالی ششنوکلئوتیدی خاص را شناسایی میکند و برش میدهد نیز: ششبُر six-cutter
بُرشگر هشتبازهeight-base cutter,eight-base-pair cutterواژههای مصوب فرهنگستانزیمایهای برشگر که یک توالی هشتنوکلئوتیدی خاص را شناسایی میکند و برش میدهد نیز: هشتبُر eight-cutter