لغتنامه دهخدا
باسمیش . [ ] (اِخ ) نام امیری از امرای غازان که مأموریتی نیز در شیراز داشته است : در مجلسی که پادشاه شراب میخورد و ذکرامرا میفرمود سید قطب الدین شیرازی حاضر بوده و گفت «باسمیش مردی نیکو سیرت بود» پادشاه فرمود که نیکی او بدان سبب میگوئی که با هم به شیر