باشوانلغتنامه دهخداباشوان . (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان پشت آربابا بخش بانه ٔ شهرستان سقز که در 21 هزارگزی جنوب باختر بانه واقع ودارای 20 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ج 5).
بیشونلغتنامه دهخدابیشون . (ع اِ) بمعنی بلشوم و بلشون . (از دزی ج 1 ص 135). رجوع به بلشوم و بلشون شود.
باشگونفرهنگ فارسی عمید= باژگون: ◻︎ خاک پایت را زحل از دیده بر سر مینهد / آری آری هست دایم کار هندو باشگون (رکنالدینبکرانی: لغتنامه: باشگون).
باسیونلغتنامه دهخداباسیون . (اِ) باخیون . نباتی است که او را به تازی سعله گویند. (ترجمه ٔ صیدله نسخه ٔ خطی ). رجوع به سعله شود.