باطوملغتنامه دهخداباطوم . (اِخ ) شهر و بندر معروف روسیه در ساحل شرقی دریای سیاه که دارای 78000 سکنه و آب و هوای معتدل و بارندگی فراوان است . شهری تجارتی و در عین حال سوق الجیشی است . صادرات نفت استخراجی باکو قسمتی از آن شهر خارج میشود. این شهر در قدیم الایام ا
باطوملغتنامه دهخداباطوم . (اِ) باتوم . تلفظ عامیانه کلمه ٔ فرانسوی باطون . چوبدستی مخصوص صاحب منصبان نظامی و پاسبانان . رجوع به باطون شود.
باتومbaton, cudgel, clubواژههای مصوب فرهنگستانوسیلۀ کوتاه و باریک چوبی یا فلزی یا پلاستیکی که مأموران پلیس یا نگهبانان از آن بهعنوان سلاح استفاده میکنند متـ . راستباتوم straight baton, nightstick, billyclub
باتوم برقیelectrical baton, stun baton, shock batonواژههای مصوب فرهنگستانباتومی با ابعاد معیار که با نیروی باتری چراغقوۀ استاندارد کار میکند و قادر است بار یا شوک الکتریکی با ولتاژ اندک وارد کند
باتوم ضدشورشriot control agent batonواژههای مصوب فرهنگستانباتومی پلاستیکی به طولِ 30 تا 66 سانتیمتر که میتوان با آن گلولۀ گاز اشکآور و گلولۀ لاستیکی پرتاب کرد
فازیستلغتنامه دهخدافازیست . (اِخ ) نام قدیم رود ری یون در جنوب باطوم . (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به فازیس و فاز شود.
باتونفرهنگ فارسی معین[ فر. ] ( اِ.) = باتوم . باطوم : میلة کوتاهی از چوب یا لاستیک که پاسبانان بر کمر می آویزند و برای سرکوب کردن شورش و جنجال از آن استفاده می کنند.
billiesدیکشنری انگلیسی به فارسیبیلیس، یار، نوعی کتری فلزی، چماق یا گرز راهزنان، همدم، رفیق، برادر، چوب دستی، باطوم یا چوب قانون پاسبان
ارنوینلغتنامه دهخداارنوین . [ اَ ] (اِخ ) موضعی است در ولایت ارض روم بمسافت 24 میلی جنوب شرقی باطوم . موقع آن در کنارنهرجوک و اکثر خانه ها از چوب است و آن ملک مسلمانان است . سکنه ٔ وی قریب 500 تن و اهم صادرات کره و عسل و شمع و