بانپورلغتنامه دهخدابانپور. (اِخ ) از بلاد بلوچستان و از توابع کرمان است ، از اقلیم دوم ، هوایش گرم و آبش ملایم و مردمش حنفی مذهب . (بستان السیاحه ص 161). و رجوع به بمپور و بن فهل شود.
بیانگردیکشنری فارسی به انگلیسیdemonstrative, communicator, exponent, expositor, expression, expressive, illustrative, representative, speaking, vehicle
آغاریدنلغتنامه دهخداآغاریدن . [ دَ ] (مص ) خیساندن . تر نهادن . نم کردن . فژغردن . فرغاردن . آغشتن . فروشدن آب و نم در چیزی . خیسیدن . نم کشیدن . نرم شدن . فروبردن آب و نم در جسمی ، از زمین و جز آن : بهنگام نان شیر گرم آوری بدان شیر این چرم نرم آوری بشیر اندر
نلغتنامه دهخدان . (حرف ) حرف بیست و نهم از الفبای فارسی و حرف بیست و پنجم از الفبای عربی (ابتث ) است و در حساب جُمَّل آن را به پنجاه گیرند.نام آن نون و از حروف هوائی است . (برهان ، در کلمه ٔ هفت حرف هوائی ) و از حروف شمسیه و از حروف یرملون و از حروف زلاقه است . (المزهر). || اصطلاح تجوید: ا