بزچلولغتنامه دهخدابزچلو. [ ب ُ چ َل ْ لو ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای سه گانه ٔ بخش وفس است . دهستان مزبور بین دهستان های وفس و شراء و فراهان واقع شده و اکثر قرای آن از آب قنات مشروب می شود و هوای دهستان سردسیر و سالم است . این بلوک در ازمنه ٔ قدیم به کهستان درگزین مشهور بود ودر اوایل سلطنت ص
بزلاءلغتنامه دهخدابزلاء. [ ب َ ] (ع ص ، اِ) بلای بزرگ . || کارهای سخت . || رأی نیکو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حظة بزلاء؛ امری که فاصل حق و باطل باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
زایدةلغتنامه دهخدازایدة. [ ی ِ دَ ] (ع ص ، اِ) زائدة. مؤنث زاید (زائد). (المنجد) (فرهنگ نظام ). افزون . جمع،زواید. (دهار). و بدین معنی لغت عامه است در زیاده .مؤلف تاج العروس گوید: چونکه کسی را چیزی دهند و از او پرسند: آیا زیادة میخواهی ؟ و او پاسخ گوید: آری زیادة کن . و عامه بجای زیاده ، زائ