بخورالبربرلغتنامه دهخدابخورالبربر. [ ب َ / ب ُ رُل ْ ب َ ب َ ] (ع اِ مرکب ) یقطوم . سرغیند. سرغنت . بخور مورسکة. بخورمورشکة . (لکلرک ). سرغند.اسرغنت . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به تاسرغنت شود.
بخور مورسکرلغتنامه دهخدابخور مورسکر. [ ب َ / ب ُ رِ رِک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (یعنی بخور مردم مریطانی ، یا بخور مریطانی ) یقطوم . بخورالبربر. سرغنت . بخور مورشکة. او سرغنید. (یادداشت مؤلف ). رجوع به بخورالبربر و یا سرغنت شود.
یقطوملغتنامه دهخدایقطوم . [ ] (اِ) (اصطلاح پزشکی ) بخورالبربر. سرغنت . اوسرغیند. بخور مورسکه . بخور مورشکه . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.