براریتلغتنامه دهخدابراریت . [ ب َ ] (ع اِ) ج ِ بریت ، بمعنی صحرا، و این لغتی است دربریة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به بریة شود.
برارثلغتنامه دهخدابرارث . [ ب َ رِ ] (ع اِ) ج ِ بَرْث . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به برث شود.
برگردلغتنامه دهخدابرگرد. [ ب َ گ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مایوان بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . سکنه ٔ آن 404 تن . آب آن از قنات و محصول آن سیب زمینی و انگور است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 9).
برگردلغتنامه دهخدابرگرد. [ ب َ گ ِ رَ ] (فعل ) صورتی از برگیرد یا مخفف برگیرد. رجوع به برگرفتن شود : به نوک سنان برگرد ژنده پیل به تیغ آتش آرد ز دریای نیل .اسدی .
بریتلغتنامه دهخدابریت . [ ب َرْ ری ] (ع اِ) صحرا. لغتی است در بَرّیة. ج ، بَراریت . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).