برخانلغتنامه دهخدابرخان . [ ب َ ] (اِ) آواز و صدا. (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
برخانلغتنامه دهخدابرخان . [ ب َ ] (اِخ ) نام ولایتی است از ملک فارس . (برهان ). در معجم البلدان و حدود العالم برخان نیامده شایدمصحف برجان باشد. (حاشیه ٔ برهان قاطع دکتر معین ).
بریاخانلغتنامه دهخدابریاخان . [ ب ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج . سکنه ٔ آن 145 تن . آب آن از چشمه ومحصول آن غلات است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 5).