برسبیللغتنامه دهخدابرسبیل . [ ب َ س َ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) برطریق و برمنوال و بروجه . (ناظم الاطباء).
خس پوش داشتنلغتنامه دهخداخس پوش داشتن . [ خ َ ت َ ] (مص مرکب ) پنهان داشتن . مخفی داشتن برسبیل احتیاط. (از شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ).
بائشلغتنامه دهخدابائش . [ ءِ ] (ع ص ) ناگاه بر زمین زننده . || دفعکننده و بازدارنده . گویند: بوش بائش ، برسبیل تأکید؛ یعنی غوغا. غوغای مردم . (از منتهی الارب ).
مبسوطاتلغتنامه دهخدامبسوطات . [ م َ ] (ع ص ) ج ِ مبسوطه ، گسترده ها و پهن شده ها. گشاده شده ها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || کتبی که در آنها ضبط نسب سادات را برسبیل تسطیر درج میکردند. (المآثر و الاَّثار ص 116).
نموداریلغتنامه دهخدانموداری . [ ن ُ / ن ِ ] (حامص ) آشکاری . هویدائی . ظهور. بروز. آشکار شدن یا بودن . || اشتهار. (از ناظم الاطباء). || (ص نسبی ) نمونه ای .برسبیل شاهد و مثال : و امثله نموداری و رموز و اشارات او پسندیده داشت . (سندبادنامه
نامأنوسلغتنامه دهخدانامأنوس . [ م َءْ ] (ص مرکب ) ناآشنا. ناآموخته . غیرمأنوس . غیرمعتاد : بدین وضع نامعهود و طریق نامألوف آمدن برسبیل تفرد و تجرد موجب چیست ؟ (سندبادنامه ص 222).- کلمات نامأنوس ؛دور از ذهن
عابرسبیللغتنامه دهخداعابرسبیل . [ ب ِ رِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رهگذر. مسافر. (منتهی الارب ) : ساکن خانه ٔ علوم توئی غیر تو عابر سبیل آمد.خاقانی .