بروندلغتنامه دهخدابروند. [ ب َرْ وَ ] (اِ) طوق . حابول نخل . و هو الکر الذی یصعد به الی النخلة. (یادداشت دهخدا).
بروندلغتنامه دهخدابروند. [ ب َرْ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوران شهرستان شاه آباد. سکنه ٔ آن 200 تن است . آب آن از زه آب دره سگر و محصول آن غلات ، حبوب ، لبنیات ، صیفی ، توتون و میوه است . این ده در دو محل بفاصله ٔ یک کیلومتر واقع و مشهور به علیا و سفلی اس
بروندگویش اصفهانی تکیه ای: bešande طاری: bešand طامه ای: bošan(d) طرقی: bešand کشه ای: bešan(d) نطنزی: bašan(d)
بروندگویش خلخالاَسکِستانی: bəšun دِروی: bə.šu.nd(ə) شالی: bəš.unde کَجَلی: bi.š.ind کَرنَقی: bəšində کَرینی: bišinde کُلوری: bəšund گیلَوانی: bə.šund لِردی: bišəndə
بروندگویش کرمانشاهکلهری: bečen گورانی: bečen سنجابی: bečen کولیایی: bečen زنگنهای: bečen جلالوندی: bečen زولهای: bečen کاکاوندی: bečen هوزمانوندی: bečen
باد برایندresultant windواژههای مصوب فرهنگستانمیانگین بُرداری سمت و سرعت باد در تراز و مکان معین و در دورۀ زمانی مشخص
بروندهلغتنامه دهخدابرونده . [ ب َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) پرونده . سله و سبد و بسته ٔ قماش ، که به عربی رَزمة خوانند. (از برهان ). سله ٔ قماش ، أی سبد و بغچه ٔ جامه . (شرفنامه ٔ منیری ). شمله ٔ قماش . (لغت فرس اسدی ) : خواجه به برونده ا
بروندهلغتنامه دهخدابرونده . [ ب ُ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 281 تن است . آب آن از سه رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوب و سردرختی است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4).
بروندهلغتنامه دهخدابرونده . [ ب َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) پرونده . سله و سبد و بسته ٔ قماش ، که به عربی رَزمة خوانند. (از برهان ). سله ٔ قماش ، أی سبد و بغچه ٔ جامه . (شرفنامه ٔ منیری ). شمله ٔ قماش . (لغت فرس اسدی ) : خواجه به برونده ا
بروندهلغتنامه دهخدابرونده . [ ب ُ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاغذکنان بخش کاغذکنان شهرستان هروآباد. سکنه ٔ آن 281 تن است . آب آن از سه رشته چشمه و محصول آن غلات و حبوب و سردرختی است . (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 4).