بیرون شولغتنامه دهخدابیرون شو. [ ش َ / شُو ] (اِ مرکب ) برونشو. برون شد. بیرون شد. مخرج . دررو. مخلص . علاج . چاره . رهایی : یک جرعه می کهن ز ملکی نو به وز هرچه نه می طریق بیرون شو به . خیام .کرد کارش
برون شولغتنامه دهخدابرون شو. [ ب ِ / ب ُ ش َ / شُو ] (اِ مرکب ) مخرج : باب ورا گرامی خوانی و ننگری تا زین سخن که گفتی باشد برون شوی . سوزنی .کز فلک راه برونشو دیده بو
نوآوری برونسوoutbound innovation, inside-out innovationواژههای مصوب فرهنگستاننوعی نوآوری باز با استفادة هدفمند از دانش و فنّاوری و منابع درونسازمانی