برسدلغتنامه دهخدابرسد. [ ب َ / ب ِ رَ / رِ س َ ] (اِ فعل ) کلمه ٔ ترجی است . کاش بیاید که بگذرد. (ناظم الاطباء).
برشتلغتنامه دهخدابرشت . [ ب ِ رِ ] (ن مف ) برشته . چیزی را گویند که در روغن بریان کرده باشند. (برهان ) (هفت قلزم ). بریان . (ضیاء).- نیم برشت ؛ نیم تف داده . نیم برشته که در روغن گداخته یکی دو تاب دهند تا اندکی رنگ بگرداند نه چندانکه سرخ و برشته شود.
برگستلغتنامه دهخدابرگست . [ ب َ گ َ ] (صوت ، ق ) برگس . پرگس . پرگست . به معنی برگس است که معاذاﷲ و خدا نکند باشد. (از برهان ) (از هفت قلزم ) (از آنندراج ). حاشا. حاش . (حبیش تفلیسی ). مباد. معاذاﷲ. دور. دور باد. (یادداشت دهخدا). رجوع به برگس شود : رودکی ار قطب شاعر
رجعيدیکشنری عربی به فارسیبرگشت دهنده , انحطاط دهنده , قفايي , تنزل کننده , قهقهرايي , بقهقرا رفتن , پس رفتن
برگردانندهفرهنگ فارسی معین( بَ گَ نَ دِ) (ص فا.) 1 - رد کننده ، برگشت دهنده . 2 - تغییر دهنده . 3 - واژگون کننده . 4 - مترجم .
برگردانندهلغتنامه دهخدابرگرداننده . [ ب َ گ َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف مرکب ) ردکننده . برگشت دهنده . (فرهنگ فارسی معین ). عاطِف . (از منتهی الارب ). || تغییردهنده . مغیّر. || واژگون کننده . (فرهنگ فارسی معین ).
برگشتلغتنامه دهخدابرگشت . [ ب َ گ َ / گ ُ ] (اِ) گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. (ناظم الاطباء).
برگشتلغتنامه دهخدابرگشت . [ ب َگ َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بازگشت . رجعت . (ناظم الاطباء). رجوع . مراجعت . انقلاب . (یادداشت دهخدا).- برگشت کار ؛ ادبار: این اتفاق علامت برگشت کار است . (یادداشت دهخدا).|| (اِ مرکب ) آنچه از جمع حساب برگردانند. (ناظم الاطباء
برگشتemergenceواژههای مصوب فرهنگستانمرحلة پایانی در بیهوشی عمومی که در آن هوشیاری بیمار به حالت طبیعی برمیگردد متـ . هوشآیی recovery
بی برگشتلغتنامه دهخدابی برگشت . [ بی ب َ گ َ ] (ص مرکب ) که نتوان آنرا بازگشت داد. که نتوان برگرداند.- اعتبار بی برگشت ؛ اعتباری است که نمیتوان آنرا برگرداند. اعتبار غیرقابل فسخ .(فرهنگستان ).
گشت برگشتلغتنامه دهخداگشت برگشت . [ گ َ ب َ گ َ ] (ص مرکب ) پیچ برپیچ . (برهان ) (آنندراج ). || (اِ مرکب ) نام رستنی بود بر هم پیچیده ، مانند ریسمان بهم تافته و از پنج عدد بیشتر نمی باشد و قاطع شهوت است و اگرطفلی در گهواره گریه بسیار کند در زیر او قدری از آن بگذارند آرام گیرد و بخواب رود و به عربی
برگشتلغتنامه دهخدابرگشت . [ ب َ گ َ / گ ُ ] (اِ) گیاهی که مانند موی آویزان و آشفته می روید. (ناظم الاطباء).