لغتنامه دهخدا
پیشباز آمدن . [ م َ دَ ] (مص مرکب ) استقبال کردن . تصدی . پذیره شدن : حکم بن العاص برادر عثمان بن العاص روی بشیراز نهاد و شهرک پیشباز آمد، از توج ، با سپاهی بسیار از عجم ، همه با سلاح تمام . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).شبستان همه پیشباز آمدندبدیدار ا