بستاندنلغتنامه دهخدابستاندن . [ ب ِ دَ ] (مص ) ستاندن . ستدن : و هر سال خراج بستاندی و عمارت بسیار کرد. (قصص العلماء ص 88). و رجوع به ستاندن شود.- بده بستان ؛ در تداول عامه ، داد و ستد. دادن و ستدن . رجوع به د