بسهمنهشتگانmulticomponentواژههای مصوب فرهنگستانترکیبی از مراحل یا دورههای مختلف فعالیت انسان که اثر فیزیکی از آن به جا مانده باشد
همنهشتگانcomponent 4واژههای مصوب فرهنگستانهموندگان یک لایۀ استقراری در یک محوطه که به یک فرهنگ معین تعلق دارد
تکهمنهشتگانsingle componentواژههای مصوب فرهنگستانبقایای یک مرحله از فعالیتهای انسان که اثر فیزیکی از آن به جا مانده باشد
تحلیل همنهشتگانهای اصلیprincipal component analysisواژههای مصوب فرهنگستانروشی برای ساده کردن مجموعۀ دادههای باستانشناختی ازطریق کاهش تعداد یا میزان دادههای همسان و تکراری
نحشتانلغتنامه دهخدانحشتان . [ ن َ ح ُ ] (اِخ ) [ بمعنی : از مس ] اسم ماری است که موسی در دشت برپا نمود در ایام حزقیا و حزقیا آن را به سوهان سائید، چه که مردم بدو بخور می سوزانیدند. (از قاموس کتاب مقدس ص 876).