بشاریانلغتنامه دهخدابشاریان . [ ] (اِخ ) خاندان ... مردمان متمول بوده اند و از ایشان خواجه عزالدین بشاری و خواجه ٔ صاحب نعمت بود. رجوع به تاریخ گزیده چ کمبریج 1328هَ . ق . ص 844 و تاریخ ادبیات برون ج 3
بیسارانلغتنامه دهخدابیساران . (اِخ ) دهی از دهستان ژاوه رود شهرستان سنندج با 2036 تن سکنه . (دائرة المعارف فارسی ).
بسیارانلغتنامه دهخدابسیاران . [ ب ِ ] (ص ، اِ) جماعت . مردم . (آنندراج ). جماعت مردمان و مردمان انبوه . (ناظم الاطباء). کسان بسیار : دارم آن سر که سری در قدمت اندازم وین خیالیست که اندر سر بسیاران است . سلمان (از آنندراج ).بهر آنکه بس
بشرانلغتنامه دهخدابشران . [ ] (اِخ ) ابن فورَک نام فورک یحیی است . وی از شاذکونی و محمدبن بکیر روایت کند. رجوع به ذکر اخبار اصفهان ج 1 ص 234 شود.
بشاریلغتنامه دهخدابشاری . [ ب َش ْ شا ] (اِخ ) خواجه عزیزالدین بشاری از بشاریان است . رجوع به تاریخ گزیده ص 844 شود.