مسدودکنندة گیرندة بتاbeta blocker, beta-adrenoceptor antagonist, beta-adrenoceptor blocker, beta-adrenergic blocking agent, β-blockerواژههای مصوب فرهنگستاندارویی که گیرندههای بتاـ آدرِنِرژیک (beta-adrenoceptors) را اشغال و آنها را مسدود میکند
لکۀ بیتوBitot's spotواژههای مصوب فرهنگستانلکههای مثلثی خاکستری و کفمانند که براثر کمبود ویتامین A بر روی ملتحمۀ چشم به وجود میآیند
پیچ بتاbeta turn, β turn, beta bend, β bendواژههای مصوب فرهنگستانقطعۀ کوتاهی از زنجیرۀ پلیپپتیدی که امکان تغییر جهت زنجیر را فراهم میکند متـ . پیچ تند tight turn
بطولةدیکشنری عربی به فارسیپهلواني , قهرماني , مسابقه قهرماني , مسابقات قهرماني , تشکيل مسابقات , مسابقه
بطوعلغتنامه دهخدابطوع .[ ب ِ طَ ] (ق مرکب ) برضا. بمیل . برغبت : گاو... کمر خدمت بطوع و رغبت ببست . (کلیله و دمنه ).- بطوع و رغبت ؛ بدل و جان . بچشم . برضا و رغبت . بمیل . و رجوع به طوع شود.
سرعةلغتنامه دهخداسرعة. [ س ُ ع َ ] (ع اِمص ) شتاب . نقیض بطؤ. یقال :عجبت من سرعة ذاک . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). زود شدن . (دهار). تندی . مقابل بطؤ، کندی . یقال : عجبت من سرعة ذلک الامر؛ عجب شدم از زودی آن کار. (مهذب الاسماء). رجوع به سرعت شود.
لامبنلغتنامه دهخدالامبن . [ ب َ ] (اِخ ) دنیس . عالم فقه اللغه ٔ فرانسوی . مولد «مُنتروی - سور - مر» (1572-1516). درنگ و تأنی و بطؤ عمل وی در کارها بحدی بود که در زبان فرانسه مصدر لامبینه (به معنی درنگ به کار بردن ) از نام و
قطفلغتنامه دهخداقطف . [ ق َ ] (ع مص ) بریدن و چیدن . (منتهی الارب ). || چیدن و گرد آوردن . || گرفتن چیزی را به شتاب و ربودن آن را. (اقرب الموارد). || خراشیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). کند و بد راه رفتن . (اقرب الموارد): قطف قطفاً و قِطافاً و قُطوفاً؛ ضاق مشیها و بطؤ و اسائت السیر و ا
بطولةدیکشنری عربی به فارسیپهلواني , قهرماني , مسابقه قهرماني , مسابقات قهرماني , تشکيل مسابقات , مسابقه
بطوعلغتنامه دهخدابطوع .[ ب ِ طَ ] (ق مرکب ) برضا. بمیل . برغبت : گاو... کمر خدمت بطوع و رغبت ببست . (کلیله و دمنه ).- بطوع و رغبت ؛ بدل و جان . بچشم . برضا و رغبت . بمیل . و رجوع به طوع شود.
طبطولغتنامه دهخداطبطو. [ طَ ] (اِ) نام نوعی از مرغابی باشد. (برهان ). مصحف طیطو. محمد قزوینی نوشته اند: گویا مصحف طیطو باشد. رجوع به طیطو شود.