بلاواسطةلغتنامه دهخدابلاواسطة. [ ب ِ س ِ طَ ] (ع ق مرکب ) (از: ب + لا(نفی ) + واسطه ) بدون واسطه . بی واسطه . بی میانجی . (فرهنگ فارسی معین ). مقابل معالواسطه .
مستقیمفرهنگ مترادف و متضاد۱. راست، سرراست، صاف ۲. بیواسطه، بلاواسطه، مستقیماً ≠ کج ۳. درست، صحیح ۴. زنده