سازوکار بینابینیborderline mechanismواژههای مصوب فرهنگستانمراحل مختلف یک واکنش که حد واسط بیشترین و کمترین درجه است
مسافت دید بینابینیintermediate sight distanceواژههای مصوب فرهنگستانمسافت لازم برای توقف دو خودرو برای اجتناب از برخورد، در مسیر دو طرفه
بینابینلغتنامه دهخدابینابین . [ ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] (ق مرکب ) بین بین . میانه ٔ خوب و بد یعنی نه خوب و نه بد. (ناظم الاطباء). رجوع به بین بین شود.