بَطَائِنُهَافرهنگ واژگان قرآنآسترهايش -باطنها ودرونها -جمع بطانه (در عبارت "وقتي فراشي آسترش از أبريشم باشد واضح است که رويه آن گرانبهاتر و مافوق استبرق است
بتونهفرهنگ فارسی معین(بَ نِ) [ ازع . ] (اِ.) = بتانه : خمیری چسبناک مرکب از گل سفید و روغن بزرک که برای پر کردن درزهای بین شیشه و قاب و همچنین آماده سازی سطح اجسام پیش از رنگ کردن به کار رود، زاماسکه ، زامسقه .
لغلغلغتنامه دهخدالغلغ. [ ل َ ل َ ] (ع اِ) مرغی است غیر لکلک . (منتهی الارب ). اللغلغ، و هو دون الاوزّ فی المقدار، لونه کلون الاوز الحبشی الی السواد، ابیض الجفن ، اصفرالعین و یعرف فی مصر بالعراقی . و یأتی فی مبادی ٔ طلوع زرعها زمن اتیان الکراکی الیها. من شأنها ان یتقدمها واحد منها کالدلیل له
غرفلغتنامه دهخداغرف . [ غ َ رَ ] (ع اِ) درختی که به وی پوست پیرایند. (منتهی الارب ). لغتی است در غَرف برای درخت مذکور. (از اقرب الموارد). || گیاه یز یا یز تر، یا هر درخت که پیوسته سبز باشد. (منتهی الارب ). الثمام ، او مادام اخضر.(اقرب الموارد). || شَث ّ. || طُبّاق . || بَشَم . بشم در فرهنگها