شیبانی خانلغتنامه دهخداشیبانی خان . [ ش َ ] (اِخ ) رجوع به شیبانی محمد و شیبک خان و فهرست اعلام حبیب السیر چ خیام ج 4 شود.
سگبانیلغتنامه دهخداسگبانی . [ س َ ] (حامص مرکب ) عمل سگبان : برای پرورش جسم ، جان چه رنجه کنم که حیف باشد روح القدس بسگبانی . رودکی .سگبانی تو همی گزینم در جنب سگان از آن نشینم .نظامی .
شبانیلغتنامه دهخداشبانی . [ ش َ ] (اِ)یک قسم پولی که وزن آن هفت درم است . (ناظم الاطباء).نام گونه ای درمی بوده است در سلابور هند. (حدود العالم ). و ظاهراً مصحف شیانی است . رجوع به شیانی شود.
شبانیلغتنامه دهخداشبانی . [ ش َ نی ْی ] (ع ص ) سرخ روی و سرخ سبلت . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). مرد سرخ روی و میگون . (منتهی الارب ). مرد سرخ روی سرخ بروت . (ناظم الاطباء). اُشبانی . (اقرب الموارد).
شبانیلغتنامه دهخداشبانی . [ ش ُ / ش َ ] (حامص ) کار شبان . عمل شبان . چوپانی . حفاظت گوسفندان . شغل چوپان : بدو گفت بهرام کاندر جهان شبانی ساسان نگردد نهان . فردوسی .شنیدم که موسی عمران ز اول به
شیبانیلغتنامه دهخداشیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) (نابغه ٔ...) عبداﷲبن مخارق بن حضیرةبن قیس . رجوع به نابغه ٔ شیبانی شود.
جامکهلغتنامه دهخداجامکه . (اِخ ) یکی از امراء شیبانی خان ملقب به کوکلتاش که هنگام شکست شیبانی خان بدست ازبکان ، فرار نموده و جان بسلامت برد. (از حبیب السیر چ تهران ج 3 جزء4 ص 290). و در حبیب ا
حالیلغتنامه دهخداحالی . (اِخ ) از شعرای محمد شیبانی خان درسمرقند بود و چون پادشاه افاضل نواز آن شهر فتح کرد بدرگاه آمد. رجوع شود به رجال حبیب السیر ص 196. و چون بیشتر شهرت او به بنایی است ، بدان کلمه رجوع شود.
منقشلاقلغتنامه دهخدامنقشلاق . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) منقشلاغ : شیبانی خان مغلوب شده عنان به صوب منقشلاق انعطاف داد و از منقشلاق به راه خوارزم متوجه بخارا گشت . (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 274). رجوع به مدخل قبل
فاضللغتنامه دهخدافاضل . [ ض ِ ] (اِخ ) مردی است که داخل سوداگران ترکستان بود و بموجب نشان شیبانی ، خان ترخان شده محافظت آن دروازه مینمود.و در شرح فتح سمرقند در رمان محمدخان شیبانی نام اوآمده است . رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 284
احمدخانلغتنامه دهخدااحمدخان . [ اَ م َ ] (اِخ ) (سلطان ...) معروف به الجه خان . خوندمیر در حبط ج 2 ص 295 آرد: که در آن اوان که پادشاه مؤید کامران ظهیرالدین محمد بابربن میرزا عمر شیخ گورکان متوجه دارالسلطنه ٔ سمرقند بود کرت دیگر
شیبانیلغتنامه دهخداشیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) (نابغه ٔ...) عبداﷲبن مخارق بن حضیرةبن قیس . رجوع به نابغه ٔ شیبانی شود.
حسن شیبانیلغتنامه دهخداحسن شیبانی . [ ح َ س َ ن ِ ش َ ] (اِخ ) ابن ابوبکربن ابواختیار یمنی . درگذشته ٔ 583 هَ . ق . احوال او در هدیةالعارفین (ج 1 ص 280) بنقل از «قلادة النحر» آمده است .
حسین آباد شیبانیلغتنامه دهخداحسین آباد شیبانی . [ ح ُ س ِ دِ ش ِ ](اِخ ) ده کوچک از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان کاشان . 36هزارگزی شمال باختری کاشان . کنار شوسه ٔ کاشان به قم . سکنه 50 تن . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج <span class="hl" di
شیبانیلغتنامه دهخداشیبانی . [ ش َ ] (اِخ ) (نابغه ٔ...) عبداﷲبن مخارق بن حضیرةبن قیس . رجوع به نابغه ٔ شیبانی شود.