بیحیافرهنگ مترادف و متضادبیآزرم، بیادب، بیشرم، پررو، جسور، چشمدریده، دریده، رسوا، شطاح، شوخ، شوخچشم، گربز، گستاخ، وقیح ≠ آزرمگین، باحیا
سوگیری به کالای داخلیhome consumption bias, home biasواژههای مصوب فرهنگستانگرایش مصرفکنندگان به مصرف بیشتر کالاهای داخلی در قیاس با میانگین جهانی و مصرف نسبتاً کمتر محصولات خارجی
بوژی کِشندهtractive bogie, motored bogieواژههای مصوب فرهنگستانبوژی موتورداری که چرخ- محورهای آن هریک بهتنهایی یا بهطور مشترک ازطریق یک جعبهدنده به حرکت درمیآید
بوژی موتوردارpowered bogie, motor bogieواژههای مصوب فرهنگستاننوعی بوژی که دارای نیروی محرک یا موتور است و معمولاً در قطارهای خودکِشَند به کار میرود
بوژیbogie 1, truckواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای شامل چهار یا شش چرخ که بهصورت جفت در زیر وسیلۀ نقلیۀ ریلی طویل نصب میشود و ازطریق لولایی مرکزی حرکت و انعطاف وسیلۀ نقلیۀ را در پیچها تسهیل میکند
بیحیاییلغتنامه دهخدابیحیایی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) جسارت و پررویی و گستاخی و بی شرمی و بی ادبی . (ناظم الاطباء). وقاحت . سخت رویی . سترگی . شوخی . پررویی . (یادداشت بخط مؤلف ) : دوم پرده بیحیایی متن که خود میدرد پرده ٔ خویشتن .سعدی .
بیحیاییلغتنامه دهخدابیحیایی . [ ح َ ] (حامص مرکب ) جسارت و پررویی و گستاخی و بی شرمی و بی ادبی . (ناظم الاطباء). وقاحت . سخت رویی . سترگی . شوخی . پررویی . (یادداشت بخط مؤلف ) : دوم پرده بیحیایی متن که خود میدرد پرده ٔ خویشتن .سعدی .