بشانیلغتنامه دهخدابشانی . [ ب ُ ] (ص نسبی ) نسبت به بشان است که قریه ای از قرای مرو بوده . (ازسمعانی ) (از اللباب ج 1 ص 125). رجوع به بشان شود.
بشانیلغتنامه دهخدابشانی . [ ب ُ ] (اِخ ) اسحاق بن ابراهیم بن جریر بشانی از مردم بشان مروبود. پیری نیکوکار بود و پیش از 280 هَ . ق . درگذشت . (از اللباب ج 1 صص 125 -
موسیلغتنامه دهخداموسی . [ سا ] (اِخ ) ابن میمون بن عبداﷲ قرطبی اندلسی اسرائیلی ، مکنی به ابوعمران (529-601 هَ . ق .). یهودیان به زبان خود او را (ابی موشه بن میمن ) و ملقب به (موشه هرمان ) یعنی موسی زمان خود یا (ناجید)یعنی رئی
اسعدلغتنامه دهخدااسعد. [ اَ ع َ ] (اِخ ) ابن مهذب بن ابی الملیح مماتی (544 - 606 هَ .ق .). یکی از رؤسای اعیان و نویسندگان بزرگ منزلت و ادباء بارع است . وی عهده دار اعمال دولت و ریاست دیوان گردید. دارای خاطری وقاد و تیز بود.