بیعرضهفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیحال، بیصلاحیت، بیبخار، بیکفایت، بیلیاقت، نالایق ≠ باکفایت، لایق ۲. تنبل، ناکارآمد، لش ≠ کارآ، کارآمد، باعرضه، عرضهمند
بحرودیلغتنامه دهخدابحرودی . [ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان درب قاضی بخش حومه ٔ شهرستان نیشابور در 6 هزارگزی خاور نیشابور. در طرف شمال خاوری آن تپه های آثار باستانی دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
بیحالیفرهنگ مترادف و متضاد۱. تنآسانی، تنپروری، رخوت، سستی، ضعف، فتور، کسالت، وهن ≠ توانمندی ۲. بیعرضگی، وارفتگی ۳. بیدلی، خمودی ≠ زندهدلی
بی دست و پاییلغتنامه دهخدابی دست و پایی . [ دَ ت ُ ] (حامص مرکب ) حالت و چگونگی بی دست وپا. || بیعرضگی . بی کفایتی . || بی قدرتی . بی زوری . ناتوانی . ضعف : چون اجلش فرارسید از بی دست و پایی نتوانست گریخت . (گلستان ).