بیعلاقگیفرهنگ مترادف و متضاد۱. بیتفاوتی، بیرغبتی، بیمیلی، دلزدگی، سردی ≠ علاقهمندی ۲. بیمبالاتی، سپوزهکاری، لاابالیگری، لاقیدی ۳. بیخیالی، بیغمی ۴. تنپروری ≠ مجاهدت، پویایی
بهلقةلغتنامه دهخدابهلقة. [ ب َ ل َ ق َ ] (ع مص ) تکبر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد). || لاف زدن . || سخن گفتن روباروی . || دروغ گفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اِ) بلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد).<
بهلکهواژهنامه آزادبهلکه-Bahalkeh, نام یکی از طوایف بزرگ ایل یموت ترکمن است که در شش روستای منطقه ترکمن صحرای استان گلستان ساکن است، شامل بهلکه شیخ موسی؛ بهلکه بایرام آخوند و بهلکه داشلی (واقع در شهرستان آق قلا)؛ بهلکه نفس (شهرستان علی آباد کتول)؛ چکر عطا بهلکه و عطا بهلکه (شهرستان گنبد کاووس).
بهلقلغتنامه دهخدابهلق . [ ب َ ل َ ] (ع اِ) سختی و بلا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به بهلقة شود.
سردیفرهنگ مترادف و متضاد۱. برودت، سرما، ۲. بیعلاقگی، دلسردی، سردمزاجی ۳. بیروحی، خشکی ۴. بیاعتنایی، بیتوجهی ≠ گرما، گرمی ۵. بیمیلی