بینابلغتنامه دهخدابیناب . (اِ) چیزهایی باشد که مردم را در حالت مکاشفه دیده میشود، و آن را بعربی معاینه میگویند. (برهان ). چیزهایی که مردم باصفا را در حالت مکاشفه دیده میشود که بعربی معاینه گویند. (انجمن آرا) (آنندراج ). چیزی که در حین مکاشفه دیده میشود و معاینه نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع
بنابلغتنامه دهخدابناب . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) قعر آب . (از آنندراج ). عمق آب . ته آب . (ناظم الاطباء). آخر آب .تکاب . ته آب . مقابل سراب . آن جای که آب از آن پس ازجریان بازماند. آخرین جائی که آب جای بدانجا به آخر رسد. آنجا که آب چشمه یا رودی سپری شود و بپایان رسد. (یادداشت مرحوم دهخدا). || ابتدا
بنابلغتنامه دهخدابناب . [ ب ُ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودقات از بخش مرکزی شهرستان مرند و 3570 تن جمعیت دارد. آب آنجا از رودخانه و محصول آن غلات ، حبوب ، پنبه ، زردآلو، بادام و کرچک و شغل اهالی زراعت و گله داری است . دبستان هم دارد و آن را میناب نیز می گوی
بنابلغتنامه دهخدابناب . [ ب ُ ] (اِخ ) مرکز بخش بناب از شهرستان مراغه است . این قصبه در 16 هزارگزی جنوب باختری مراغه و 8 هزارگزی خاور دریاچه ٔ ارومیه واقع است . هوای آن معتدل و آب آنجا از رودخانه ٔ صوفی چای و چاه تأمین می شو
بنگابلغتنامه دهخدابنگاب . [ ب َ ] (اِ مرکب ) آبی که بنگ سوده در آن حل کنند و بپالایند. (آنندراج ). جوشانده ای که با مقداری برگ شاهدانه در شیر یا آب که مقداری قند هم جهت شیرین شدنش بدان می افزایند، تهیه شود و بعنوان نوعی مسکر درویشان و قلندران یا معتادان بدان خورند. مقدار کم این جوشانده بمناسبت
بینابینلغتنامه دهخدابینابین . [ ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] (ق مرکب ) بین بین . میانه ٔ خوب و بد یعنی نه خوب و نه بد. (ناظم الاطباء). رجوع به بین بین شود.
طیففرهنگ مترادف و متضاد۱. خشم، غضب ۲. جنون، دیوانگی ۳. پیکر خیالی، شبح، صورت موهوم ۴. وسوسه، خیال، وهم، توهم ۵. بیناب ۶. بدخیالی، بداندیشی
ریزکاو الکترونیelectron microprobeواژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای برای تجزیۀ شیمیایی که در آن از باریکۀ بسیار متمرکزی از الکترون برای برانگیختن و گسیل پرتوهای ایکس از نقطهای انتخابی در نمونۀ مشخصی استفاده شود؛ ترکیب شیمیایی نمونه را از روی بیناب پرتوهای ایکس معین میکنند
فروغفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی شفق، طلوع، غروب، تشعشع▼، سرخی، گداختگی، آتش فلورسانس، فسفرسانس نور، تلألو، تابش، آفتابزردی هاله، کورونا شفق قطبی، اُرورا طیف، اسپکتروم، بیناب، رنگارنگی
بینابینلغتنامه دهخدابینابین . [ ب َ ب َ / ب ِ ب ِ ] (ق مرکب ) بین بین . میانه ٔ خوب و بد یعنی نه خوب و نه بد. (ناظم الاطباء). رجوع به بین بین شود.